پیش می آید گاهی در زندگی ات به هر دری که میزنی بسته است ! به هر
دیواری که چنگ می اندازی میبینی انگار نه انگار ،دست و پا میزنی در
مشکلاتت مثل اینکه در یک اتاق نمور و بی روزنه و در بسته .که حال ، حکایت
همان مشکلات است که هیچوقت راه فراری برایشان نداشتیم حالا هی مدام
از این در به آن در بزنیم فایده که ندارد باز بر میگردیم به همان خانه ی اول
یاد بگیریم این ،من، گاهی نیاز به رفع خستگی ،نیاز به نجنگیدن برای هیچ
چیز دارد .این من را رها رها کنیم ،چای بنوشیم و به دست های خدا خیره
شویم که سهممان از معجزه اش به وقتش رخ میدهد
منبع
درباره این سایت